اما این گزارش هیچ حرف تازهای برای گفتن نداشت و در آن نشانی از سیاستها و رویکردهای جدید دیده نمیشد. در این گزارش آمریکاییها به شکلی حق به جانب از رویکردشان دفاع کردند و از نیاز مبرم به همکاریهای منطقهای و بومی سخن گفتند. گزارش سالانه نشانگر این حقیقت بود که تشکیلات امنیتی آمریکا توانسته با ارائه تصویری جذابتر از رویکردشان، دولت اوباما را وادار کند که همچنان از راه حل نظامی استفاده کند.
دولت اوباما از 2 سال پیش وعده تغییر راهبرد جنگ افغانستان را میداد. بخش اصلی این تغییر راهبرد قرار بود توجه بیشتر به وجوه غیر نظامی این جنگ باشد اما اکنون به جای افزایش بودجه توسعه و بازسازی ، شمار نظامیان آمریکایی و ناتو در افغانستان بیشتر شده است.
یکی از مسائلی که رویکرد آمریکاییها در مقابله با تروریسم را جهت میدهد، یک بعدی نگری مردم است زیرا تعصبهای سیاسی و اجتماعی افکار آنها را شکل داده است. سیاستگذاران نیز از دل همین مردم برخاستهاند و در محیط سیاسی و اجتماعی غربی پرورش یافته و تعلیم دیدهاند. از اینرو با فضای حاکم بر جوامع شرقی نظیر افغانستان و پاکستان بسیار غریبهاند.
شکست آمریکا و غربیها در افغانستان نیز از اولویت بندی نادرست و راهبردهای اشتباه، ناشی میشود. آنها در درجه نخست باید به جای صرف هزینههای هنگفت و سرسامآور برای عملیات نظامی، دل افغانها و طرفداران دوآتشهشان را به دست میآوردند. مسئله دومی که موجب ناکامی غربیها در منطقه شده، خفقان حاکم بر دولت کرزی است؛ دولتی که حتی در مسائل جزئی اداری و سیاسی نمیتوان به آن اطمینان کرد. در چنین شرایطی و با این توانمندی، کرزی چگونه میتواند خواستههای آمریکا و غربیها را برآورده کند؟
مشکل سوم آمریکاییها این است که هرگز نتوانستهاند برای مبارزه با تروریسم به بازیگران مهم منطقه و دوستان خود اعتماد کنند.
آخرین نکتهای که موجب ناکامی دولت آمریکا شده، رفتار ضدو نقیض آنهاست؛ آمریکاییها از یک طرف از راهحلهای سیاسی سخن میگویند و از طرف دیگر با اعمال زور، برنامههایشان را پیش میبرند. در حالی که بسیار شتابزده از عقبنشینی و خارج کردن نیروهایشان حرف میزنند به سربازان دستور حمله میدهند.
دولت اوباما پولی را که باید در پروژههای رفاهی و عمرانی برای مردم افغانستان هزینه کند، صرف تأمین بودجه عملیات نظامی میکند و بهنظر نمیرسد که در اندیشه تغییر این رویه باشد. نکته دیگری که باید بسیار مورد توجه آمریکا قرار گیرد، نقش مهم و حساس پاکستان است. گرچه این کشور در حل بحران منطقه، اهمیت بسیاری دارد اما دولت اوباما نتوانسته در سیاست محکوم به شکست خود یعنی بیتفاوتی نسبت به نگرانیها، تردیدها و منافع بینالمللی پاکستان، تجدید نظر کند.
همان طور که گفته شد، آمریکا در جلب نظر کشورهای منطقه ناموفق بوده است و جای خالی ایران، چین و کشورهای آسیای مرکزی در فهرست متحدان برای مبارزه با تروریسم دیده میشود. ناکامی آمریکا در اختصاص دادن جایگاهی درخور برای این کشورها که در حل مشکل افغانستان نقشی حیاتی دارند، بیاعتمادیها را افزایش داده است. در نتیجه شکاف بهوجود آمده میان این کشورها، همه امیدها برای یافتن راه حلی پایدار در منطقه، رنگ باخته است. به علاوه در هیچیک از برنامههای آینده برای آشتی، سیاستگذاری و سازگاری با طالبها و سایر نیروهای شورشی، دولت کرزی به حساب آورده نشده است.
جالب اینجاست که آمریکاییها در آن واحد هم از حمله و یورش سربازان سخن میگویند و هم از عقب نشینی و برگرداندن نیروهای نظامی.
بهنظر میرسد اوباما در اعلام این مطلب که طالبان ضعیف شدهاند، خوشبینانه اظهار نظر کرده است. شکی نیست که حملات موشکهای خودکار و عملیات هدفمند، تعدادی از اعضای القاعده را سربه نیست کرده است اما ظاهرا اوباما نیز اسیر این تفکر نادرست شده که از بین بردن فرماندهان درجه چندم القاعده، توان آنها در پاسخگویی به این حملات را کاهش میدهد.
این در حالی است که فراخوان همبستگی این گروه شورشی، جوانان احساساتی بسیاری را گردهم آورده است؛ اتفاقی که موجب شده این گروه پس از افغانستان، پاکستان و عراق در یمن نیز قدرت نمایی کنند. البته دامنه نفوذ آنها به همین جا ختم نمیشود و در آمریکای شمالی و اروپا نیز بسیاری جذب ایدئولوژی القاعده شدهاند و روز به روز بر شمار طرفداران آنها افزوده میشود.
گزارش عملکرد اخیر حاکی از آن است که ژنرال دیوید پترائوس موفق شده، به واسطه آمار کشته شدگان و مجروحان طالبان و القاعده در6ماه گذشته، دولت اوباما و تشکیلات سیاسی این کشور را متقاعد کند که راهبردهای فعلی از کارآمدی لازم برخوردار هستند. ظاهرا ژنرال توانسته عقیده خود را به وزارت امورخارجه و غیرنظامیان که خواهان خروج بموقع هستند، نیز دیکته کند.
همان طور که گفته شد، تشکیلات امنیتی پاکستان در جنگ افغانستان و مقابله با تروریسم، نقش اساسی دارند. بهطوری که بخشی از این سیاستها توسط آنها طراحی و اجرا میشود. گرچه پاکستانیها در ارتباط مستقیم با آمریکاییها هستند اما روابطشان، فراز و نشیبهای بسیاری داشته است و امکان دارد تنشهای اخیر به رویارویی آشکار آنها منتهی شود.
این روزها، حتی رسانههای آمریکایی نیز یک بار دیگر تشکیلات امنیتی پاکستان را هدف گرفتهاند. عامل دیگری که موجب بحرانیتر شدن رابطه دو کشور شد، اخطار یک دادگاه آمریکایی به مدیران کل فعلی و قبلی سرویس اطلاعات ارتش پاکستان بود که اوضاع را وخیمتر کرد. در پاسخ به این اقدام، قربانیان حملات موشکی آمریکا به تازگی در اسلامآباد به نشانه اعتراض دست به تظاهرات زدهاند و رئیس مرکز سیا در اسلام آباد را ناچار کردهاند پاکستان را ترک کند.
با این وجود نه آمریکاییها و نه متحدان غربیشان هیچ تغییری در رویکردشان ایجاد نمیکنند. درصورتی که سایر کشورهایی که در مشکلات افغانستان نقش دارند نیز نخواهند تغییر نگرش بدهند، در آینده نزدیک این منطقه دچار بحران جدیتری خواهد شد و عواقب آن دامنگیر سایر کشورها نیز خواهد شد.
دولت اوباما تلاش میکند راهبرد فعلیاش را دنبال کند و مانند سابق با تشکیلات امنیتی پاکستان برخورد کند ؛ اتفاقی که دیر یا زود آنها را با یکدیگر درگیر خواهد کرد. از طرف دیگر بر شمار حملات موشکی به وزیرستان شمالی اضافه خواهد شد که این خشم شورشیان را برمیانگیزد. در نتیجه، حضور آنها در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان پررنگتر میشود و این فضا را پرتنش میکند. طبیعی است که در چنین شرایطی، بازندگان اصلی این جنگ، مردم افغانستان و پاکستان بهویژه پشتونهای دو کشور هستند؛ غیرنظامیانی که بابت این نبرد نابرابر تاوان سنگینی میپردازند.
Thenews